سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

کافی‎ست نگاهی به سطرهایم بیندازی
تا روسفید شوند و
بال در بیاورند.

حتی شاید
روی گنبدت بنشینند و
- کبوترانه -
سلامم را به تو برسانند... .
____________________________________

کانال تلگرام سطرهای سفید:
https://telegram.me/satrhayesefid8

۱۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

صبر خیلی کار سختی است. از آن صبرها که نق نزنی و هی پا به زمین نکوبی و گریۀ بلند نکنی. از آن صبرها که متین و آرام و خانم بنشینی و لبخند بزنی و پا روی پا بیندازی. انقدر سخت است که گاهی می بینی خواسته ای واقعاً صبر کنی، هم نشسته ای و هم پا روی پایت انداخته ای، اما به خودت که می آیی می بینی داری دست هایت را در هم فشار می دهی و پایت را با اضطراب تکان تکان می دهی و تمام عضلاتت را منقبض کرده ای.

 

***

حضرت هشتمم

صبر را یادم بده

برایم اول خط بنویس، تا آخرش را من مشق می کنم.

صبر، صبر، صبر، صبر، صبر، صبر، صبر، صبر...

 

آخ، کی تمام می شود پس...؟

 

                 ذهن
 

۳ نظر ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۸
الـ ه ـام 8

رفته بودیم حرم. خیلی شلوغ بود. از همیشه بیشتر. حرم هم از چیزی که هست، بزرگتر شده بود. من هم انگار با گروهی رفته بودم.

ورودی انقلاب، خادمی جمعیت را به صف کرده بود. با چوب پرش زد به من و گفت «مگه نمی خوای بری دیدن امام؟درار کفشاتو! » گفتم « مگه امام اینجاست؟! » گفت «آره دیگه، کفشاتونو ولی باید دربیاریدا، یکی یکی به نوبت از اون در میرید تو و با امام صحبتاتونو می کنید و میاید بیرون. » کاملاً عادی و طبیعی صحبت می کرد. در خروجی صحن انقلاب، ساختمان بزرگی بود که محل اقامت امام بود. یکی یکی جمعیت به آن جا می رفتند و می آمدند.

***

امامم!

 

من

در خواب

- انگار که در بیداری -

با همّـۀ وجود

«شوق این که تو را می بینم

و اضطراب این که مرا می بینی»

چشیدم...

 

اما به دیدنت نرسیدم و بیداری، چشم هایم را از دیدنت بست...

 

 

         آقا بطلب، هوای مشهد کردم... / اسماعیل شبرنگ

 

حافظانه:

مکن بیدارم از این خوابم خدا را
که دارم خلوتی خوش با خیالش
...

۱ نظر ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۹
الـ ه ـام 8

چند سال است سطرهای سفید، خانۀ واژگانیِ من است. هرچند، خانه های بسیاری داشته ام، اما هیچ کجا مثل سطرهای سفید، پابندم نکرد و، هرجا رفتم به اینجا برگشتم.

اینجا که میگویم، از این به بعد، اینجاست. پیش از این، آنجا بود:

satrhayesefid8.blogfa.com

سالها سطرهایم را در خانۀ قدیمی ام گذاشته ام و آمده ام اینجا، نوسازی کنم.

 

***

این فیروزه خانه، نذر حضرت هشتم است.

مهمانی آمدی، قدمت به چشم.

 

 

               گل آبی و کتاب    

۴ نظر ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۳
الـ ه ـام 8