سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

کافی‎ست نگاهی به سطرهایم بیندازی
تا روسفید شوند و
بال در بیاورند.

حتی شاید
روی گنبدت بنشینند و
- کبوترانه -
سلامم را به تو برسانند... .
____________________________________

کانال تلگرام سطرهای سفید:
https://telegram.me/satrhayesefid8

۶۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سطرهای سفید» ثبت شده است


یکی از آیات قرآن که به وجود امیرالمومنین تفسیر شده و نازل به علوم ایشان است، آیۀ معروف سوره رعد است. از امیرالمومنین(ع) سؤال شد که سرآمد فضائل شما چیست؟ حضرت در پاسخ این آیه را فرمودند: «وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً»(رعد/43)، ای پیغمبر ما، کفار ادعا می‌کنند که شما رسول نیستی و حرف‌هایی که می‌زنی از طرف خودت است و خودت به دنبال اقدامات اصلاح‌طلبانه هستی! ای پیامبر ما، به این‌ها بگو من دو شاهد دارم که گواه رسالت من هستند و این دو مرا کفایت می‌کند و با بودن این دو پذیرفتن یا نپذیرفتن شما برایم فرقی ندارد؛ این دو شاهد عبارتند از: «قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی‏ وَ بَیْنَکُم»، یکی الله تبارک و تعالی است که شاهد رسالت من است و دیگر شاهدی که در کنار نام خداوند آمده است: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب»، آن کسی است که همه علم الکتاب در نزد اوست و در روایات آمده است که منظور، حضرت علی (ع) است. این علم الکتاب همان کتابی است که «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ»(انعام/59)، هیچ تر و خشک و هیچ ریز و درشتی نیست مگر این که در آن ثبت شده است. یکی از اسامی امیرالمومنین در قرآن این است: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»، کسی که همه علم الکتاب در نزد اوست.

امام صادق(ع) از یکی از شیعیانش پرسیدند: نظر دوستداران ما راجع به امیرالمومنین و مقایسۀ ایشان نسبت به سایر انبیا چیست؟ او گفت: آقا، منظور شما کدام ویژگی حضرت است؟ فرمودند: علم ایشان، پاسخ داد: آنان امیرالمومنین را خیلی بزرگ می‌دانند، اما انبیاء را اعلم از ایشان می‌دانند. حضرت پاسخ دادند: خیر، امیرالمنین افضل هستند. آن شخص با تعجب پرسید: آیا واقعاً امیرالمنین از همه انبیا افضل هستند؟! حضرت فرمودند من می گویم هرچه نزد همه انبیا بود نزد امیرالمومنین است، آن‌وقت تو می‌گویی امیرالمونین افضل است یا انبیاء اولوالعظم؟!

انسان نباید دنبال استاد بگردد، زیرا استاد هست، ولی شاگرد نیست! امیرالمومنین فقط سلمان را داشت که تازه نتوانست همۀ علوم را به او هم بگوید. چرا که در روایات داریم که ائمه گفته‌اند علم ما آنقدر سنگین است که حتی انبیاء هم نمی توانند آن را تحمل کنند. فرمود اگر آن علمی را که به سلمان گفتیم ابوذر بداند نمی تواند تحمل کند «وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمَ أَبُو ذَرٍّ مَا فِی‏ قَلْبِ‏ سَلْمَانَ‏ لَقَتَلَهُ»، ابوذر اگر بداند چه در قلب سلمان می گذرد او را می کشد.

بنابراین علم امیرالمومنین که یکی از خصوصیات ایشان است موجب آگاهی ایشان به کائنات و احوال انسان هاست.

بنابراین سرچشمه علم امیرالمومنین، علم الهی است و همه علومی که در نزد نبی اکرم است در خدمت امیرالمومنین است؛ لذا اگر کسی می خواهد به علم برسد باید نزد نبی اکرم بیاید؛ چون همه علم را خداوند به ایشان داده است و باب این علم نیز امیرالمومنین است «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ‏ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا». اگر کسی می خواهد درهای معرفت الهی به رویش باز شود باید نزد امیرالمومنین برود.

 

متن کامل سخنرانی جلسه اول ماه رمضان حرم رضوی/ حقیقت علم امیرالمومنین با توجه به صاحب علم الکتاب بودن و وسعت آن در سایت آیت الله میرباقری +

۷ نظر ۰۶ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۴۰
الـ ه ـام 8

دیگر شماره‌اش دستم نیست و البته چون فخری نیست، نمی‌شمارم. اما خیلی سال است که روزهای رمضان، عهدی دارم با کلامِ خدا که هر روز، سطر سفیدی بزنم از آیه‌هایش. تا سال‌های قبل، پای منبر دلم می‌نشستم و هرچه می‌گفت، می‌نوشتم. امسال اما... دلم را ساکت کردم و خواستم این‌بار فقط گوش کند... حتماً حرف‌های بهتری هست.

محرم را پای صحبت‌های حاج‌آقا میرباقری نشستم. از معدود منبرهایی بود که هم شورم می‌داد و هم شعورم. دوست داشتم حرف‌هایش را. امسال رمضان را هم، پای همین منبر می‌خواهم بنشینم. شما هم بفرمایید...

 

 

 

 

 

  • سطرهای سفید سال‌های پیشین، با برچسب «روزآیه‌نوشت‌های رمضان» در طبقات وبلاگ قابل دسترسی است.
۰ نظر ۰۶ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۱۷
الـ ه ـام 8

رنگ خدا

 

برای دریافت اندازۀ واقعی تصویر، بر روی آن کلیک کنید.

۶ نظر ۲۲ تیر ۹۵ ، ۰۱:۰۶
الـ ه ـام 8

سطر 28
 

برای دریافت اندازۀ واقعی تصویر، بر روی آن کلیک کنید.

 

۳ نظر ۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۰:۳۵
الـ ه ـام 8

خدای نزدیک

برای دریافت اندازۀ واقعی تصویر، بر روی آن کلیک کنید.

 
۵ نظر ۱۳ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۵
الـ ه ـام 8

خدای ماه

برای دریافت اندازۀ واقعی تصویر، بر روی آن کلیک کنید.

 
۳ نظر ۱۳ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۲
الـ ه ـام 8

پرتگاه

 

برای دریافت اندازۀ واقعی تصویر، بر روی آن کلیک کنید.


 
۰ نظر ۱۳ تیر ۹۵ ، ۲۲:۵۷
الـ ه ـام 8

مهاجر

برای دریافت اندازۀ واقعی تصویر، بر روی آن کلیک کنید.

۲ نظر ۱۰ تیر ۹۵ ، ۱۸:۰۸
الـ ه ـام 8

بسم الله

وَاصْبِرْ‌ عَلَىٰ مَا أَصَابَکَ

و به مصیبتی که بر تو می‌رسد، صبر کن.

لقمان / 17

***

اگر فرض محال، می‌توانستم آرزو داشته باشم که به‌جای یکی از پیغمبران باشم، دوست داشتم جای موسی باشم. اما اگر می‌خواستند بار «ایوب» بودن را بر شانه‌هایم بگذارند، قطعاً آدمِ معمولیِ خطاکار و توبه‌کار بودن را، ترجیح می‌دادم.

آدم عجول و کم‌طاقتی نیستم، اما صبوری کردن برایم سخت‌ترین امتحان خداست و بارها آزموده شده‌ام و گمانم فقط منطق انسانی ماست که «آزموده را آزمودن خطاست» را قبول می‌کند و خدا می‌خواهد هزار بار امتحانت کند و بار هزار و یکم هم، صبور ببیندت...

صبر وادی سختی است. چند روز پیش که برای چندمین بار فیلم «شیار 143» را می‌دیدم، یک جملۀ ظاهراً معمولی مریلا زارعی من را یاد خودم انداخت، دقیق؛ محتوایش این بود که می‌ترسید، می‌ترسید حرفی بزند و کاری کند که نباید، و خدا حسینش را برنگرداند. این ترس روزهای صبوری من بوده و هست. نکند ...

این که وقتی قرار است «صبر» کنی، باید «صبر» کنی. نه تحمل، نه روزگذرانی، نه نق نق و غرغر. صبر یعنی روزی هزار بار پتکی توی سرت بخورد و گیج نشوی، یعنی زهرمار زیر زبانت باشد و لبخند بزنی، یعنی وقتی پر از افکار پریشانی، دست‌هایت را می‌گذاری توی دست‌های خدا و می‌گویی «من کاری نمی‌کنم. ببینم تو چه می‌کنی.» و لبخندت را تقدیم چشم‌هایش کنی. چه بشنوی و چه نه، خدا همان لحظه می‌گوید: «با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت... / حافظ»

صبر، یقین دارد. اعتماد دارد. ایمان دارد. باور دارد. حالِ خوب دارد. لبخند دارد. صورت ماه دارد.

اگر داری از درد به خودت می‌پیچی و دنیای دور و برت را هم با خودت می‌پیچانی، صبوری نمی‌کنی. داری فقط درد می‌کشی. دندان رو جگر نمی‌گذاری، فریاد می‌کشی.

صبوری تلخ است... خیلی تلخ است... خیلی...؛ اما میوه‌اش شیرین است. صبر کن.
 

فانوس
 
بازنشر سطر چهارم رمضان 94
 
۶ نظر ۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۷:۵۹
الـ ه ـام 8

بسم الله الرحمن الرحیم

أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُوا أَن تخْشعَ قُلُوبهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الحَْقّ‏ِ ... ؟

آیا برای کسانی که ایمان آورده اند، وقت آن نرسیده است که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده ( قرآن ) نرم و خاشع گردد... ؟ (سورۀ مبارکه ی حدید - بخشی از آیۀ ۱۶)

***

از سوال های خدا میترسم ... ته دلم را می لرزانند.

اَلَم یَعلَم بِاَنَّ اللهَ یَری ؟

اَلَم یَانِ لِلَّذینَ آمَنُوا ...

بِاَیُّ ذَنب قُتِلَت ؟

فَبِاَیِّ آلاءِ رَبُّکُما تُکَذُّبان ؟

خودت میدانی که خودش جواب سوالهایش را می داند . پس نمی پرسد که بداند؛ می پرسد که بدانی ... که آیا هنگام آن نرسیده است که...؟ خودت هم می دانی؛ خیلی وقت است هنگامش رسیده است. اصلا راستش را بخواهی خیلی هم دیر شده است.  از وقتش هم گذشته است! آن  همه سال پیش خدا گفت آیا وقت آن نرسیده است... ؟ و هنوز می پرسد، و هنوز وقتش نرسیده است ... که خشوع، که تواضع، که بندگی، که ایمان ... که ایمان ... .

گاهی فکر می کنم باید از اول شهادتین را بگویم و ایمان بیاورم ... "ایمان" بیاورم ...اما میبینم پیامبری باید که از درونم برخیزد و من به او ایمانِ دوباره بیاورم، و جای خالی این پیامبر، این ایمان، این باور در سینه ام درد می کند.

 

گل

بازنشر سطر دهم رمضان 89

۱ نظر ۰۸ تیر ۹۵ ، ۱۶:۱۱
الـ ه ـام 8