سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

کافی‎ست نگاهی به سطرهایم بیندازی
تا روسفید شوند و
بال در بیاورند.

حتی شاید
روی گنبدت بنشینند و
- کبوترانه -
سلامم را به تو برسانند... .
____________________________________

کانال تلگرام سطرهای سفید:
https://telegram.me/satrhayesefid8

۱۲ مطلب با موضوع «از این حوالی...» ثبت شده است

 

افسانه پاسخی است به تمایل انسان به رفتارهای آرمانی.

 

(اسکولز، رابرت. درآمدی بر ساختارگرایی در ادبیات. چاپ دوم. ترجمۀ فرزانه طاهری. تهران: آگاه، 1383: ص 71)

 

افسانه

 

عنوان: مهرداد اوستا

 

* پستی که عنوانش و مرجعش از خودش بلندتر است ^_^

۵ نظر ۱۶ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۳۲
الـ ه ـام 8

سؤال از معنای زندگی، با پرسش از هدف زندگی تفاوت می‌کند. به نظر می‌رسد تعبیر «هدف زندگی چیست؟» تعبیر درستی نباشد. هدف، آن چیزی است که انسان با اتخاذ یک روش و با استفاده از یک ابزار، می‌خواهد به آن برسد. ما انسان‌ها طوری هستیم که تمام ابزارها را به کار می‌بریم تا زندگی محفوظ بماند. زندگی برای انسان‌ها، غایت غایات است. چگونه آدم می‌تواند غیر از زندگی، هدفی را تصور کند؛ مگر این که مفروضات ایمانی را وارد کنیم و زندگی در جهان دیگر را هدف این زندگی بدانیم. البته در این حالت پا از دایرۀ پرسش فلسفی درباره زندگی بیرون گذاشته‌ایم.

بنابراین باید سؤال را این گونه مطرح کرد که معنادار شدن زندگی چگونه صورت می‌گیرد؛ یا زندگی معنادار چگونه زندگی‌ای است؟ انسان دچار دو نوع مشکل است که مانع «خود» شدن او می‌شود. انسان یا خود را چنان از غیر خود جدا می‌سازد که در خود محبوس می‌شود یا آن چنان به وسیلۀ عامل و اتوریته بیرونی از خود بیگانه می‌شود که «خود» نفی می‌شود. در از خودبیگانگی، یک اتوریته بیرونی خود را بر انسان تحمیل می‌کند و استقلال و آزادی که مقوم انسان است، از میان می‌رود. اما اگر یک «طلب» از بیرون انسان یا از خود باطنی او متوجه وی شود و انسان با کمال آزادی متوجه وی شود و آن طلب را انتخاب کند، در این صورت هر دو مشکل حل می‌شود. در این «خود» واقعی شدن، انسان، «معنای زندگی کردن» را پیدا می‌کند. البته لازم نیست که این طلب از هستی انسان بیرون باشد؛ بلکه کافی است بیرون از وضعیت کنونی انسان باشد؛ چون آن طلب به دنبال تغییر وضعیت انسان است.

با این وصف، زندگی‌های معنادار گوناگون و متفاوتی می‌تواند وجود داشته باشد که زندگی مؤمنانه یکی از آنهاست. البته اگر کسی تعبیر «برتری» نوعی از انواع زندگی معنادار بر دیگری را به کار برد، برای من مفهوم نیست. این نکته را نیز باید در نظر داشت که شخص در زندگی معنادار، «برای» دیگری زندگی نمی‌کند؛ بلکه باید گفت که معطوف به آن مطلوب و با آن مطلوب می‌زید. اگر کسی برای دیگری بزید، معنایش این است که نمی‌زید. در مساله ایثار و شهادت، انسان از زندگی دست می‌کشد و اینها خروج از موضوع است؛ چون بحث ما در باب زندگی معنادار بود.

زندگی پاره‌ای از عارفان، بالاتر از زندگی مؤمنانه است. در ایمان، تشخص خدا و انسان محفوظ است؛ ولی در عشق عارفانه، مسئله، مسئله اعتماد نیست و نمی‌توان از دین و ایمان حرف زد. هر کس در مورد معنادار بودن زندگی خود می‌تواند سخن بگوید. معیاری وجود ندارد که بتوان از معناداری زندگی دیگری سخن گفت.

 

 

/ مصطفی ملکیان، فصلنامه بازتاب اندیشه، شماره 23

لینک این مقاله در سایت نور

۹ نظر ۲۴ تیر ۹۵ ، ۱۹:۵۷
الـ ه ـام 8