بی تو چه سخت می گذرد روزگار من *
جمعه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۱۰ ب.ظ
وقتی از یک سفر خیلی طولانی به خانه برمیگردی، وقتی ساعتها راه را پشت سر گذاشته باشی، وقتی سختیهای مسیر را تحمل کرده باشی فقط به این امید که به آرامشِ خانه برسی، اگر پشت در خانه برسی و بفهمی کلید نداری، اگر قرار باشد به اندازۀ نیمساعت صبر کنی تا کلیدساز بیاید و بتوانی وارد خانه شوی، آن نیمساعت، از تمامِ مدتی که در راه بودی، بیشتر میگذرد، سختتر، تلختر.
حالا همینجا هستم.
پشت در خانه.
آخ که این لحظات آخر، مثل مرگ میگذرد...
اصلاً نمیگذرد...
* عنوان: مجتبی تونه ای
۹۴/۰۳/۱۵