سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

کافی‎ست نگاهی به سطرهایم بیندازی
تا روسفید شوند و
بال در بیاورند.

حتی شاید
روی گنبدت بنشینند و
- کبوترانه -
سلامم را به تو برسانند... .
____________________________________

کانال تلگرام سطرهای سفید:
https://telegram.me/satrhayesefid8

۹ مطلب با موضوع «هر که مشهد می رود، از من سلامی می برد» ثبت شده است

دیشب که سلامت دادم و خوابیدم، امید داشتم صبح همه چیز بهتر شده باشد، امام جان.

شب که خواب حرمت را دیدم، دلم گرم شد...

ظهر که نازنین دوست مشهدی ام، توی صحن انقلاب ایستاده بود و برایم زیارت جامعه می خواند و صدای اذان صحن را ضبط می کرد و برایم می فرستاد، فهمیدم تو داری همه چیز را نگاه میکنی... حتی بالاتر، دست می کشی روی همه اتفاقها و لحظه هایی که از رنگ و رو رفته اند و باز فیروزه ایشان می کنی... تو هیچ وقت آن دور دور دورها نمی ایستی... تو همیشه حواست هست...

امشب، چه شب خوبی ست...

امام ماهِ منی...

 

 

* شعر از اعظم حسن زاده

۷ نظر ۰۹ دی ۹۵ ، ۰۰:۱۳
الـ ه ـام 8

دیشب خواب می‌دیدم مشهدم...

سه‌چهار روزی مشهد بودیم و داشتیم وسایلمان را جمع می‌کردیم که برگردیم، که یک‌هو یادم افتاد من در تمام این چند روز فقط یک‌بار حرم رفته‌ام و آن هم در حد خواندن یک نماز ظهر و عصر جماعت و سریع برگشته‌ام! (که آن را هم توی خواب ندیده بودم و فقط یادم بود) یک‌هو ساک و چمدان‌ها را رها کردم و راه افتادم که بروم حرم... اما توی همان راه که بودم، بیدار شدم... نمی‌دانم اگر بیدار نمی‌شدم، به حرم می‌رسیدم یا نه...

صبح که اینستاگرامم را باز کردم، دیدم دوست قمی‌ام که دیروز ازش خواسته بودم حرم حضرت خواهر که رفت، سلامم را اول به امام جان و بعد به خود حضرت خواهر برساند، جواب داده و قول که حتماً سلامم را می‌برد... . رفتم تلگرام را چک کنم، دیدم دوست مشهدی‌ام همان لحظه دارد می‌نویسد که حرم بوده و در دعای بعد از زیارتش کنار امام جان دعایم کرده...

نفس راحتی کشیدم... شرمندگی چه حس خوبی‌ست گاهی...

 

کبوتر حرم

 

حافظ‌نوشت:
صباح الخیر زد بلبل، کجایی ساقیا! برخیز!
که غوغا می کند در سر خیال خواب دوشینم...

۶ نظر ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۳
الـ ه ـام 8

امروز سه نفر سلامم رو به امام جان رسوندن و منو پیشش دعا کردن.

غروبی یک نفر گفت که سلامم رو برده پیش امام جان (و می‌دونم دعام کرده.)

سر شب یک نفر زنگ زد و گفت حرمه و گوشی رو داد به امام جان تا حرف بزنم.

آخر شب هم یک نفر توی اینستاگرام روی عکس صحن انقلاب تگم کرد و گفت که یادمه.

خوب‌تر از این میشه باشم؟

 

من برای خوب بودن به هیچ‌چیزی نیاز ندارم، جز تو حضرت ثامن...

 

دور تو می گردند ماهی ها...

* حمدِ خدا...

۳ نظر ۲۷ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۱۷
الـ ه ـام 8

قبل از این فکر می‌کردم این جزء بدی‌های زندگیه که همه‌چیزش دست خود آدم نیست؛

یعنی از این‌که کسی بتونه دخالتی توی زندگیم داشته باشه، خوشحال نمی‌شدم و حتی ناراحت هم می‌شدم.

اما این روزها دارم فکر می‌کنم گاهی چقدر خوبه که همه چیز دست خود من نیست.

مثلاً حالم؛ خیلی وقت‌ها هست که دیگه از خودم برای خوب کردن حالم کاری برنمیاد. حتی اگر بیاد هم، دست‌به‌کار نمی‌شم. اما شاید کسی بتونه این کارو بکنه. «شاید»، چون خیلی شرط و شروط داره و معمولاً کسی از عهده‌ش برنمیاد...

البته، این امکان این بدی رو هم داره که کسی بتونه حال آدم رو بد کنه... اما حقیقتش می‌ارزه به اون وقت‌های دیگه‌ش، اون وقت‌ها که یکی حالت رو خوب کنه...

 

چند روزیه یکی حالمو دستکاری کرده؛ برده گذاشتدم مشهد و برنگردونده. هنوزم اونجام. دعاگوتون هم هستم : )

 

سلام

۵ نظر ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۰۱
الـ ه ـام 8

امامم...؟

چیزی شده؟

چرا اینطوری می کنی...؟

۱۰ آذر ۹۴ ، ۲۳:۲۶
الـ ه ـام 8

خب

...

خب...

طاهره مشهد بود...

حالا نیلوفر در راه است...

به خدا من...

خیلی دلم سبک می شود که می روند... چون می دانم من را دعا می کنند... می دانم سلامم را به تو می رسانند...

انقدر خوشحال می شوم که...

 

اما...

خب...

دلم تنگته امام من... دلم تنگته...

:((

 

۱۰ نظر ۰۲ آذر ۹۴ ، ۰۱:۲۵
الـ ه ـام 8

مهربانی؛

چون

همان وقتی که روضه‌خوان دارد از دلتنگی کربلا می‌گوید و من دارم از دلتنگی حرمِ تو گریه می‌کنم

یک نفر پیام می‌دهد و می‌گوید

وسط صحن انقلاب، بین زیارت امین الله، من را یاد کرده...

 

مهربانی؛

چون

می‌‌دانی این تنها راهی است که دلِ تنگِ الـ ه ـام قرار می‌گیرد؛ این‌که بداند زائرهای خوبِ تو، آنجا یادش می‌کنند...

 

مهربانی؛

چون

همچو منی را از یاد نمی‌بری...

 

 

زیارت
۶ نظر ۲۴ مهر ۹۴ ، ۲۲:۳۳
الـ ه ـام 8

گفت:
- تو حالی‌ت نیست چی میگی. قاطی کردی. میرم پیش امام‌رضا. خودش درستت می‌کنه.
گفتم:
- امام رضا فهمیده من فقط لب و دهنم
حرکت خاصی نخواهد زد
زحمت نکش.

نقطهٔ جمله رو که گذاشتم، همون لحظه، یه پیام اومد:
«سلام علیکم
در جوار حریم حضرت رضا علیه السلام دعاگویتان هستم»

 

پیام از یه آدم خیلی دور بود؛ یه همکار که تا حالا حتی بک بار هم بهم پیام نداده بود.

 

***

امامِ فیروزه ای من

هروقت دمِ ناامیدی زدم، فهمیدی لافه و یه‌موج مهربونی فرستادی...
عاشق روزایی‌ام که به تو مربوطن... «روز زیارتی» توئه امروز... از هزار کیلومتری، زیارتم رو قبول می‌کنی؟ ...

 

گلدسته

۵ نظر ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۱
الـ ه ـام 8

چند روز پیش برای زیارت نیابتی در سایت رضوی ثبت نام کردم.  امروز صبح که ایمیلم را چک می‌کردم، دیدم شب نیمه‌شعبان و شاید هم روزش، زیارتم را انجام داده‌اند...

 

زیارت نیابی

 

یک ساعت بعد، پیامک دوستم رسید که «سلام، عید شما مبارک. از روبروی ضریح امام رضا نایب‌الزیاره‌تونم. »

***

امامِ هشتمم

من به این نگاه‌ها دلخوشم

دل – خوش.

۲ نظر ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۱
الـ ه ـام 8