سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

کافی‎ست نگاهی به سطرهایم بیندازی
تا روسفید شوند و
بال در بیاورند.

حتی شاید
روی گنبدت بنشینند و
- کبوترانه -
سلامم را به تو برسانند... .
____________________________________

کانال تلگرام سطرهای سفید:
https://telegram.me/satrhayesefid8

دختری که با گربه ها دوست بود...

پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۰۶ ب.ظ

از تره‌بار و شهروند برمی‌گشتیم با دوستم.

چرخ خرید پشت سرم خِر خر خر خر خر خر صدا می‌کرد و می‌دوید. مثل سگ مریضی که چاره‌ای جز دویدن دنبال صاحبش ندارد... چرا انقدر زشت؟ مثل کامیون اسباب‌بازی بچه‌ای که به نخی وصل شده و دنبالش روی سنگ و کلوخ‌ها می‌آید...

دختر بچه‌ای جلویمان را گرفت و با ادب و شرم و اضطراب توأمانی پرسید: «ببخشید! یه گربۀ سیاه و سفید کوچولو ندیدید اینجا!؟»

من باز خودم را دیدم، 17-18 سال پیش... چشم‌هایم و صدایم پر از تأسف بود و گفتم: «نه... فقط اومدنیه یه دونه قهوه‌ایشو دیدم...» گفت: «نه سیاه سفید بود... مرسی ممنون!» و با ناراحتی رفت... برگشتم و دیدم زیر ماشین‌ها و پل‌ها را نگاه می‌کند و مستأصل است.

دوستم چندشش شده بود و برایش عجیب بود که دخترک با گربه چه کار دارد! و من چقدر دلم می‌خواست چرخ خرید را به او می‌دادم تا خوابگاه ببرد و خودم می‌رفتم با دخترک دنبال یک گربۀ سیاه و سفید کوچک می‌گشتم که لابد یا گرسنه بوده یا زخمی یا... محبوب دلش  :)

 

گربه

۹۵/۰۲/۲۳
الـ ه ـام 8

خوابگاه

نظرات  (۶)

پیشولی نازیه به هرحال....
پاسخ:
بهله! :)
گربههههههههههههههههه :) 
شاید مال خودش بوده.
اگه از این خیابونیا بوده که بعید میدونم پیداش کنه
وووییییییی گربهههه
من یه روزی بالاخره گربه میگیرم میندازم تو خونه ام
پاسخ:
آره شاید مال خودش بوده...

میندازی تو خونه ت؟! چه فعلی :))
خوبه که تو هم دوست داری، خوشحالم :)
۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۲۳ کمی خلوت گزیده!
طرف کلا براش مسخره بود که من شبانه و چراغ به دست دنبال فنچم. توقع داشت در پی پولی طلایی چیزی نگران باشم...

نچ :(
پاسخ:
آخی... :( طفلی...
ای جانم!! آخه تو اگه گربه هایی که انتخاب میکردی برای اعلام علاقمندی مث گربه ی این عکس بودن که من هیییییچ مشکلی نداشتم باهاش:))))
هرچی خپله چاقالوی پلنگ سان هست رو تو می پسندی!!
پاسخ:
:))))))))))))

کلماتشون فرق داره؛ گربه، پیشو، پیشولی! این الان پیشولیه! :)) ولی مامانش پیشوئه! اونم نازه خب!
۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۴۹ کمی خلوت گزیده!
محبوب دلش... ؛))
یه بار شب بود، یکی از جوجه فنچ هام که تازه از لونه نزول اجلال کرده بود و نه درست پرواز میتونست بکنه نه غذا میتونست خودش بخوره، از پنجره در رفت. منم رفته بودم با نور چراغ قوه پایین دنبالش، چون احتمال میدادم افتاده باشه زمین. یه آقاهه اومده بود فک می کرد دنبال طلایی چیزی ام. گفت آبجی دنبال چی ای؟ گفتم هیچی... گفت خب بگو... میخواست کمکم کنه اون شیء مهم رو پیدا کنم... گفتم یه جوجه فنچ... گفت حالا یه جوجه که مهم نیست... هیچی دیگه... منو ضایع کرد رفت :((
همه که مث شما با احساس نیستن خواهر:-*
پاسخ:
وای الهی بگردم :))))))))
خب بگو چرا می پرسی تو که میخوای بذاری بری!؟ :))))))
عجب آدمی بوده!
حالا پیداش کردی؟!

قربون تو :*
گربه ی ملوسیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">