سطر سوم رمضان 95
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ...
ای کسانی که ایمان آورده اید، خود و کسانتان را از آتشی که هیزمش مردم و سنگ ها خواهند بود، نگه دارید...
تحریم / 6
***
به تمام کسانم*، اهلم؛
آن ها که اهلی ام کرده اند:
من، تک تک خطوط چهره ات را از حفظم. کمترین درهم شدنشان کافیست برای پرسیدن حالت. حتی روزی صدبار. که صدبار دیگرش را هم هر روز از چشم هایت می پرسم.
چندشب پیش خواب دیدم. فقط خواب دیدم در مهلکه ای. تا هنوز آشفته ی آن خوابم و یادم که می افتد، انگار همین حالا از بلندی کابوس پرت شده ام پایین.
دستِ بلا از دامن گلدارت دور باد! کاش آن روزها برنگردد، که تو درد می کشیدی و من اشک... . «دمت گرم و سرت خوش باد!» دلم می خواست دانه دانه ی دردهایت را مثل ستاره بچینم. یا لااقل زورش را داشتم، خورشید را می آوردم پای آسمانت تا تمامشان را محو کند.
تمام دعاهای من برای توست. برای یک لحظه دلـشادتر بودنت، یک خنده دلـخوش بودنت، یک چرخه بر وفق مراد بودن روزهایت. برای کمر شکسته ی دلم نه، برای باز شدن گره ی ابروهای درهم تو دعا میکنم.
با این همه، خودت انصاف بده؛
من که می می رم برایت،
من که زنده می شوم برایت،
من که... من که تو جانمی،
چطور می شوم ببینم کنار سنگها، هیزم جهنم شده ای؟... ببینم می سوزی و تمام می شوی و دوباره از سر... . چطور ببینم عذاب می شوی؟
جهنم من، تصوّر اندوه توست.
چطور ببینم جهنم شده ای؟
به خودت نه، به من رحم کن. مواظب خودت نه، مواظب من باش.
تو تنها، عزیز این دنیای من نیستی؛ اگر خدا هزار دنیا داشت، تو عزیز هزار دنیای من بودی.
عزیزِ دنیا و آخرتم،
کنار حوض کوثر، حتماً برای ما هم جا هست.
دست هایت را بده، محکم. باید، مواظب هم باشیم.
* همشهری های ما، به کسی که خیلی دوستش دارند، می گویند «کسامی».
بازنشرِ سطر سوم رمضان 92