سطر دوازدهم رمضان 95
بسم الله الرحمن الرحیم
... ما کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ...
... جز خدا یاوری ندارند ...
هود / 20
***
آدم گاهی بعضی جملات کلیشه ای را از ته دلش می فهمد. آن وقت دیگر برایش کلیشه نیست. اگر هرکس کلمه ها را برای خودش می کرد و حرف می زد، هیچ کلمه ی بیچاره ای مهر کلیشه نمی خورد. بگذریم. این یکی دو روز، به این جمله ی کلیشه ای رسیدم که « ارتباط با خدا، یعنی وصل شدن به یک منبع بی پایان انرژی. »
یک نفر یک سیم زپرتی برای خودش دست و پا می کند و هرطور هست، از لا به لای تمام سیم چین های دنیا سالم ردش می کند تا برساند دست تو و قدری که می تواند، از تو انرژی می گیرد.
یک نفر دیگر کابلهایش را تند و تند اضافه می کند و هر روز قدر کل عمر آن یکی بنده ات، از تو انرژی می گیرد.
من هم این دو تا دستم را، می دهم دستت؛ تا به تو وصل شوم و آن وقت دیگر فقط یک آدمِ سرگردانِ زمینی نیستم که با هر باد و بارانی، زمین می خورد و برای بلند شدنش هم که اوه، چقدر ناله میکند. آن وقت اگر طوفان هم بیاید، دست های من در دست توست. تو نگهم می داری. نمی گذاری خم شوم، کج بروم، زمین بخورم.
من به تو وصل می شوم و دیگر، فقط خودم نیستم. من تو را هم با خودم دارم.
خداجان، می دانی بهترین قسمتش کجاست؟
آن جا که من مطمئنم تو دست هایم را می گیری : )
بازنشر سطر هفتم رمضان 92
طاعات قبول
منتظر حضورتون هستم