سطر سیزدهم رمضان 95
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ...
و خدا [ همه را ] به سرای سلامت فرا می خواند...
یونس / 25
***
مثل غزالی
که گله ی شیرها
هــــــــزارجنگل دنبالش کرده باشند،
هراسان و
از
پا
افتاده ام.
حالا
به رمضان رسیده ام و می خواهم یک دل سیـــــر، نفس راحت بکشم.
آیه های عذاب را رد می کنم و از آیه های پندآموز می گذرم. می گردم دنبال امیدها. دنبال ناز و نوازش ها. دنبال لبخندها. می خواهم بشنوم دوستم داری. ببینم مواظبم هستی. حس کنم مهربانی. بچشم شفا می دهی.
تمام دنیا مریضخانه است. دروغ هایمان واگیر دارد. دستِ راستی مان شکسته است. ویروس ریا واکسن ندارد و با ماسکهای مرغوب غیبت می کنیم. دلمان هم که... ، کاش دست بگذاری رویش. خ ر ا ب است. کارش از شیمی درمانی هم گذشته.
تمام دنیا مریضخانه است. خوب شد برای بار هزارم صدایم کردی، دیگر گوش هایم هم داشتند کر می شدند. هرچند از پاافتاده ام، خودم را کشان کشان به آدرسی که داده ای می رسانم. شاید به مقصد هم نرسم، اما می دانم تو اگر من را بین راه ببینی که افتاده ام و پاهایم خاکِ راهت را دارند، دستم را می گیری و رسیده حسابم می کنی.
می گویند تو مریض های جواب شده را هم، شفا می دهی. آن ها که رگ و خونشان مریض شده، و از هر انگشتشان هزار مرض می چکد، آن ها را هم خوب می کنی.
دارم می آیم.
پیش به سوی شفاخانه ات. قربه الی الله. الله اکبر.
بازنشر سطر دوم رمضان 92