سطر هجدهم رمضان 95
بسم الله الرحمن الرحیم
وَجَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ
و او آن را در پى خود سخنى جاویدان کرد، باشد که آنان [به توحید] بازگردند. (زخرف - 28)
×××
فکر کنیم پیکاسو مکانیک می شد یا کارمند اداره ی مالیات می شد و یا یک معلم خوب ، و در طول زندگی اش گاهی پیش می آمد که موقع نگاه کردن یک تابلوی نقاشی فکر کند « من چقدر نقاشی دوست دارم ... » و یا وقتی دارد به پسر کوچکش در نقاشی کشیدن کمک می کند بگوید « چقدر گاهی نقاشی هایم خوب از آب در می آیند ! » و بعد هم مثل یک انسان شریف ( اگر حالت خوبش را در نظر بگیرم ! ) می مرد و هیچ وقت اسمش به گوش هیچ کدام ما نمی رسید ...
او « پیکاسو » بودن را در ذاتش داشت . و از آن توانایی ذاتی استفاده کرد . تا « پیکاسو » شد .
و ما « موحد » بودن را ، در ذات خودمان داریم . اگر بگذاریم توی انباری دلمان خاک بخورد و جز گاهی که مجبوریم در انباری را به دنبال یک چیز حیاتی باز کنیم ، نگاهمان به آن نیفتد ... « موحد » بودن را از خودمان گرفته ایم .
هیچ وقت از ارشمیدس نمی پرسند چرا نقاش نشدی ؟ چون ارشمیدس بودن را در ذاتش قرار داده بودند و باید « ارشمیدس » می شد . و شد .
اما اگر از ما بپرسند چرا ... ؟
ما وارثان ابراهیمیم ... « توحید » را از ابراهیم ارث برده ایم. ابراهیم بهترین پدر دنیاست.
بازنشر سطر هجدهم رمضان 90