مرا هزار امید است و هر هزار تویی...
دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۱ ق.ظ
گفت:
- تو حالیت نیست چی میگی. قاطی کردی. میرم پیش امامرضا. خودش درستت میکنه.
گفتم:
- امام رضا فهمیده من فقط لب و دهنم
حرکت خاصی نخواهد زد
زحمت نکش.
نقطهٔ جمله رو که گذاشتم، همون لحظه، یه پیام اومد:
«سلام علیکم
در جوار حریم حضرت رضا علیه السلام دعاگویتان هستم»
پیام از یه آدم خیلی دور بود؛ یه همکار که تا حالا حتی بک بار هم بهم پیام نداده بود.
***
امامِ فیروزه ای من
هروقت دمِ ناامیدی زدم، فهمیدی لافه و یهموج مهربونی فرستادی...
عاشق روزاییام که به تو مربوطن... «روز زیارتی» توئه امروز... از هزار کیلومتری، زیارتم رو قبول میکنی؟ ...
۹۴/۰۶/۱۶
حتما آقای مهربون قبول خواهد کرد