سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

کافی‎ست نگاهی به سطرهایم بیندازی
تا روسفید شوند و
بال در بیاورند.

حتی شاید
روی گنبدت بنشینند و
- کبوترانه -
سلامم را به تو برسانند... .
____________________________________

کانال تلگرام سطرهای سفید:
https://telegram.me/satrhayesefid8

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صبر» ثبت شده است

بسم الله

وَاصْبِرْ‌ وَمَا صَبْرُ‌کَ إِلَّا بِاللَّـهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُ‌ونَ

و شکیبایی کن، و شکیبایی تو جز به توفیق خدا نیست، و بر آنان اندوهگین مباش، و از نیرنگی که همواره به کار می گیرند، دلتنگ مشو.

نحل / 127

***

دوست دارم یک بار تمام آیاتی از قرآن را که «صبر» دارند، بخوانم... بخوانم و ببینم نمرۀ چند میگیرم از کلام خدا در درس صبر...

صبر بر نادانسته‌ها...

صبر بر تأخیرها...

صبر بر از دست دادن‌ها...

صبر بر ...

خودش هم می‌داند و می‌گوید که فقط و فقط صبر از جانب خودش است. صبر رزقی است که باید خدا به دهانِ دلت بگذارد، اگرنه این کودک، بی‌‌قراری‌هایش آرام نمی‌شود...

 

ماه، نیمه شد...

من هنوز، ناخوشم...

منتظر اعجاز رمضان...

 

من اما، مردِ این میدانم. تو که میدانی خداجان. به خودم ثابت میکنم اما.

 

قاصدک

۳ نظر ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۲:۰۲
الـ ه ـام 8

بسم الله

وَاصْبِرْ‌ عَلَىٰ مَا أَصَابَکَ

و به مصیبتی که بر تو می‌رسد، صبر کن.

لقمان / 17

***

اگر فرض محال، می‌توانستم آرزو داشته باشم که به‌جای یکی از پیغمبران باشم، دوست داشتم جای موسی باشم. اما اگر می‌خواستند بار «ایوب» بودن را بر شانه‌هایم بگذارند، قطعاً آدمِ معمولیِ خطاکار و توبه‌کار بودن را، ترجیح می‌دادم.

آدم عجول و کم‌طاقتی نیستم، اما صبوری کردن برایم سخت‌ترین امتحان خداست و بارها آزموده شده‌ام و گمانم فقط منطق انسانی ماست که «آزموده را آزمودن خطاست» را قبول می‌کند و خدا می‌خواهد هزار بار امتحانت کند و بار هزار و یکم هم، صبور ببیندت...

صبر وادی سختی است. چند روز پیش که برای چندمین بار فیلم «شیار 143» را می‌دیدم، یک جملۀ ظاهراً معمولی مریلا زارعی من را یاد خودم انداخت، دقیق؛ محتوایش این بود که می‌ترسید، می‌ترسید حرفی بزند و کاری کند که نباید، و خدا حسینش را برنگرداند. این ترس روزهای صبوری من بوده و هست. نکند ...

این که وقتی قرار است «صبر» کنی، باید «صبر» کنی. نه تحمل، نه روزگذرانی، نه نق نق و غرغر. صبر یعنی روزی هزار بار پتکی توی سرت بخورد و گیج نشوی، یعنی زهرمار زیر زبانت باشد و لبخند بزنی، یعنی وقتی پر از افکار پریشانی، دست‌هایت را می‌گذاری توی دست‌های خدا و می‌گویی «من کاری نمی‌کنم. ببینم تو چه می‌کنی.» و لبخندت را تقدیم چشم‌هایش کنی. چه بشنوی و چه نه، خدا همان لحظه می‌گوید: «با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت... / حافظ»

صبر، یقین دارد. اعتماد دارد. ایمان دارد. باور دارد. حالِ خوب دارد. لبخند دارد. صورت ماه دارد.

اگر داری از درد به خودت می‌پیچی و دنیای دور و برت را هم با خودت می‌پیچانی، صبوری نمی‌کنی. داری فقط درد می‌کشی. دندان رو جگر نمی‌گذاری، فریاد می‌کشی.

صبوری تلخ است... خیلی تلخ است... خیلی...؛ اما میوه‌اش شیرین است. صبر کن.

 

فانوس

۵ نظر ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۰:۱۱
الـ ه ـام 8

صبر خیلی کار سختی است. از آن صبرها که نق نزنی و هی پا به زمین نکوبی و گریۀ بلند نکنی. از آن صبرها که متین و آرام و خانم بنشینی و لبخند بزنی و پا روی پا بیندازی. انقدر سخت است که گاهی می بینی خواسته ای واقعاً صبر کنی، هم نشسته ای و هم پا روی پایت انداخته ای، اما به خودت که می آیی می بینی داری دست هایت را در هم فشار می دهی و پایت را با اضطراب تکان تکان می دهی و تمام عضلاتت را منقبض کرده ای.

 

***

حضرت هشتمم

صبر را یادم بده

برایم اول خط بنویس، تا آخرش را من مشق می کنم.

صبر، صبر، صبر، صبر، صبر، صبر، صبر، صبر...

 

آخ، کی تمام می شود پس...؟

 

                 ذهن
 

۳ نظر ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۸
الـ ه ـام 8