سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

کافی‎ست نگاهی به سطرهایم بیندازی
تا روسفید شوند و
بال در بیاورند.

حتی شاید
روی گنبدت بنشینند و
- کبوترانه -
سلامم را به تو برسانند... .
____________________________________

کانال تلگرام سطرهای سفید:
https://telegram.me/satrhayesefid8

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «واژه ها» ثبت شده است

نسبت‌ها آدم‌ها را از هم دور می‌کنند، اما واژه‌ها کارشان عکسِ آن است؛ نزدیک می‌کنند.

نگاه نکن که من، دوستِ زن‌برادرِ تو هستم. نگاه نمی‌کنم که تو، خواهرشوهرِ دوستِ من هستی؛

نگاه کن که من واژه‌ام. نگاه می‌کنم که تو واژه‌ای. ما هم‌واژه‌ایم سپیده.

 

هرچه روزهای عمر را بگذرانی، بیشتر می‌فهمی که از دارِ دنیا هیچ‌چیزی نیست که «تماماً» مال تو باشد، الّا واژه!

تو می‌توانی خداوندگارِ واژه‌ها باشی؛ با واژه می‌شود خلقت کرد. می‌شود درخت را آبی کرد و آسمان را سبز، می‌شود آب را خشک کرد و خاک را خیس، می‌شود باران را از زمین بارید و گل را از آسمان رویاند.

هرروزِ دنیا، چرخ فلک برمدار دلت نچرخید و آنی شد که نمی‌خواستی بشود، واژه‌هایت را بردار و برو برای خودت خداوندگاری کن؛ بگو هرآن‌چه می‌خواهی بشود، واژه‌ها گوششان به فرمانِ توست.

با واژه‌ها زندگی کن... ؛ واژه‌ها خیلی تنها هستند سپیده. خیلی... آن‌قدرکه تا صدایشان کنی بدوند بیاید سمتت...

 

برای تو نوشتم، که هنوز به خداوندگاری‌ات ایمان نداری، اما من اعجاز کلامت را دیده‌ام.

بنویس سپیده. ناگزیری...

 

سپیده

۱۱ نظر ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۰۴
الـ ه ـام 8

بسم الله

وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ

و هر بسیار سوگند خورنده خوار و بى‌ارزشى را فرمان مبر.

قلم / 10

 

هر کلمه‌ای وزنی دارد. کلمه‌هایی هستند که سنگینی ادا کردنشان، اجازه نمی‌دهد به تکرارشان بیندازیم. و کلمه‌هایی هستند که سبک هستند و، ورد زبان.

امتحان کن: قوطی، لپ‌تاپ، فرفره، چسب زخم، عصا، فردا، سیب، گربه، قیچی.

هرکدام از این کلمه‌ها را اگر ده‌بار پشت سر هم تکرار کنی، حس اولین باری که تلفظشان کرده‌ای با بار دهم، هیچ تفاوتی نخواهند داشت: گربه، گربه، گربه، گربه، گربه، گربه...

این کلمه‌ها سبک‌اند. لازم نیست موقع ادایشان «حسی» خرج کنی.

اما بعضی کلمه‌های دیگر را ببینیم: مادر، پدر، عزیز، جان، عشق، امام رضا، خوبی، صداقت، ماه، خدا.

اگر این کلمه‌ها را چندباری پشت سر هم تکرار کنی، با هر تکرار حست با تلفظ قبل متفاوت است: مادر (یاد مادرت می‌افتی)، مادر ( یاد دیروز که سر سفرۀ افطار بلند بلند همۀ‌تان را دعا می‌کرد)، مادر (یاد حرکت ظریف دست‌هایش موقع آشپزی می‌افتی)، مادر (یاد مادر همسرت می‌افتی)، مادر (داری لبخند می‌زنی)، مادر (یاد آن دوستت که مادرش فوت شده می‌افتی)، مادر (غمگین شده‌ای)، مادر (...)

این کلمه‌ها وزن دارند، بار عاطفی دارند. وقتی ادایشان می‌کنی، یک چیزی از ته قلبت بیدار می‌شود.

این کلمه‌هایی که سنگین‌اند را، این‌ها که بار دارند را، که عاطفه دارند را، که عزیزند را، نمی‌شود خرج هر جمله‌ای کرد. نباید دست‌مایۀ هر عبارتی شوند. روی کلمات باید وسواس داشت. باید کلمه‌ها را «انتخاب» کرد برای هر معنا.

کلمه‌های سنگین، مقبولیت عام دارند. این کلمات، بین همه عزیز و موجه‌اند. اما...

 بعضی آدم‌ها از مقبولت و وجهه و عزت این کلمات، برای قبولاندن حرف خودشان به دیگران، (سوء) استفاده می‌کنند. آن‌ها آن‌قدر این کلمات سنگین را استفاده می‌کنند، که برایشان سبک می‌شود. تو خالی می‌شود. دیگر خدا برایش چیزی جز سه حرف (خ+د+ا) نیست. هیچ روحِ سنگینی پشت این کلمات نیست که وقتی می‌خواهی ادایش کنی، از ته قلبت توان بگذاری. این کلمات در گفتار این آدم‌ها انقدر سبک‌اند که حتی ذره‌ای به جمله‌هایشان وزن نمی‌دهند. حتی ذره‌ای.

کلمات سنگینمان را سبک نکنیم. بگذاریم، به‌وقتِ ادایشان، قلبمان بگیرد... .

 

گل سفید

۲ نظر ۰۹ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۶
الـ ه ـام 8