سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

کافی‎ست نگاهی به سطرهایم بیندازی
تا روسفید شوند و
بال در بیاورند.

حتی شاید
روی گنبدت بنشینند و
- کبوترانه -
سلامم را به تو برسانند... .
____________________________________

کانال تلگرام سطرهای سفید:
https://telegram.me/satrhayesefid8

۲۴ مطلب با موضوع «شاه مقصود» ثبت شده است

پس خویشتن نگاه دار و از عاشقی پرهیز کن که بی‌خودان از عاشقی پرهیز نتوانند کردن... پس از آن اگر خواهی که خویشتن نگاه داری؛ نتوانی که کار از دستِ تو گذشته بوَد.

 

 

به سوی تو...

 

 

 


(قابوس نامه، باب چهاردهم، در عشق ورزیدن، صفحه 76، تصحیح غلامحسین یوسفی)

۴ نظر ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۴۲
الـ ه ـام 8

مگر به خواب ببینم

خیالِ منظرِ دوست

 

بخواب...

۲ نظر ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۵
الـ ه ـام 8

خوب می‌دانم؛ یکی از همین روزها دیوانه می‌شوم. دیوانه‌تر از آن‌که چیزهایی که نباید بگویم را، به یاد داشته باشم. سر به همان بیابانی می‌گذارم که خواب ستاره‌هایش را دیده بودم. دیوانه می‌شوم و در کوچه‌راه‌ها لِی‌لِی می‌کنم، گاهی روی دست‌هایم راه می‌روم و دنیا را چواشه* می‌بینم، همان‌طور که گه‌گاه روی تخت دراز می‌کشم و سرم را از انحنایش پایین می‌اندازم و به پنجره نگاه می‌کنم؛ نگاه می‌کنم که ماه از زمین طلوع کرده است و ستاره‌ها کف زمین پخش‌وپلا شده‌اند تا یک مشت بیندازم و یکی‌شان را بگیرم در گوشم، و صدایش را چشم‌بسته بخوانم: جیـــــر... جـــــیر...

یک روز دیوانه می‌شوم و دیگر از مرزهای این دنیای گردالی سردرنمی‌آورم؛ بالای همۀ این سبز و آبی‌ها می‌ایستم و نام تو را در گوش همۀ ستاره‌ها می‌گویم؛ یکی یکی...

 

کله پا

*چواشه: برعکس

۵ نظر ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۳۲
الـ ه ـام 8

چقدر این روزها را دوست دارم

و چقدر دوست دارم این روزها بگذرند...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* اخوان

۹ نظر ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۱
الـ ه ـام 8

شاید تا به حال از من چنین مطلبی را نشنیده باشی ولی حالا از قلمم بخوان . من عقده ندارم که از طول ، عمر درازی بکنم. مثلا شصت یا هفتاد سال درازی عمرم باشد. من میخواهم از پهنا عمر کنم. از عرض . یعنی ده سال دیگر عمر بکنم ولی بیشتر از پنجاه سال یک آدم عادی در آن ببینم و بشنوم و حس کنم خلاصه تجربه کنم.  تو این را تصدیق میکنی که من از سنی که دارم بسیار پیر ترم ... پیر شده ام ، شکسته شده ام ، دلمرده شده ام و موهایم سفید شده است.

/ نامه های سیمین دانشور و جلال آل احمد ، ص 43

 

راهمان

۱۴ نظر ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۶
الـ ه ـام 8

مگر

 

دیوانه

 

خواهم

 

شد

 

در

 

این

 

سودا

 

که

 

شب

 

تا

 

روز

 

سخن       با        ماه        می      گو      یم      پری      در       خواب       می       بینم

 

 

ماه

۵ نظر ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۸
الـ ه ـام 8

 

همواره در گفتن از آنچه دوست داریم، نا کامیم.

/ رولان بارت

۴ نظر ۱۲ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۳۱
الـ ه ـام 8

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

دیشب گله زلفش با باد همی‌کردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی

صد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی

مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی

یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی

ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی

ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی

فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی

زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

 

اتصال

۲ نظر ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۴
الـ ه ـام 8

دارم کتاب می‌خوانم و ابروهایم را درهم کرده‌ام و سعی می‌کنم بفهمم این شیرینی عمیق و سخت را. مدادم را دست گرفته‌ام و جابجا خط می‌کشم، یادداشت برداری می‌کنم و کلیدواژه ‌می‌نویسم این گوشه و آن گوشه. دستم را زیر چانه‌ام گذاشته‌ام و سعی می‌کنم به کلمه‌ها نزدیک‌تر شوم. یک‌دفعه...

یک‌دفعه فکر می‌کنم که... من برای چه کتاب می‌خوانم؟!
برای چه کتاب می‌خوانم وقتی این‌همه سال خواندن آنقدری در فهم و شعور و خودسازی‌ام اثر نداشته که در یک‌شب که آشفته‌ام، بتوانم کنترل پریشان‌احوالی‌ام را به دست بگیرم و دیوانه نشوم؟

این‌همه خواندن چه فایده وقتی فهم من از بی‌سوادترین آدم‌ها کم می‌آورد...

 

دختر بی شعور کتابخوان

 

* ز طرهٔ تو پریشانی دلم شد فاش

ز مشک نیست غریب آری ار بود غماز
/ حافظ

۱ نظر ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۰
الـ ه ـام 8

پشیمانی

از آنجایی شـــروع می‌شود

که

صبر آدم

تمــــــام می‌شود...

 

 

۲ نظر ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۳۶
الـ ه ـام 8