سطر بیست و دوم رمضان 94
بسم الله
فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَـذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا
هر چه خواهی بکن، جز این نیست که تو فقط در زندگی دنیوی کاری توانی کرد.
طه / 72
***
ساحرانی که با موسی مسابقه دادند، وقتی اعجازش را دیدند، مؤمن شدند. فرعون گفت به بدترین شکل ممکن شکنجۀتان میکنم. من خدای شما هستم و مرگ شما دست من است. آنها هم در جوابش این آیه را گفتند.
داشتم فکر میکردم من اگر بودم، میگفتم اگر خدا واقعاً اینقدر قادر و رحیم است، همین الآن میتواند من را از دست این ظالم نجات بدهد! اینکه آدم در همان قدم اول ایمان، بگوید هرکاری میخواهی بکن و تو زورت در این دنیا فقط میچربد و آن دنیا خدا حسابت را میرسد، خیلی غبطه خوردن دارد!
گاهی خوب است اینطوری حواسمان به آن دنیا باشد. واقعاً یک دنیای دیگر هست ها. نمیدانم خودم چقدر حواسم هست؟ میخواهم همهچیز را اینجا ببینم، بفهمم، جواب بگیرم. اگر کسی بدی کرد، اگر دلم شکست، اگر هرچه رفتم به در بسته خوردم، اگر به چیزی که میخواستم نرسیدم، اگر لبخندهایم کم و گریههایم زیاد بود، اگر اگر اگر... میتوانم خودم را قانع کنم که اشکالی ندارد، یک دنیای دیگر هست که باقی است و این دنیا فانی است. اصلاً این دنیا فیک است و آن دنیا اورجینال. میشود دلم به آن اصلِ باقی خوش باشد؟ آنقدر ایمان و اطمینان داشته باشم که هر کمبودی توی این دنیا دلم را نلرزاند؟
نه.
و به نظرم این مصداق کامل «بیایمانی» به دنیای دیگر است.
گذشته از همۀ اینها
خدایا، لطفاً اگر ما هم تمام عمرمان ساحری کردیم و بدیها را خوب جلوه دادیم و خوبیها را بد، تو عاقبتمان را مثل ساحران موسی به خیر کن... حتی اگر رفتیم با پیغمبر خدا مسابقه بدهیم، ما را مؤمن از صحنه خارج کن...
حافظ نوشت:
از ره مرو به عشوه دنیا که این عجوز
مکاره مینشیند و محتاله میرود