زندگی ناآگاهانه >>>> عدم حضور در جهان هستی!
تولستوی در یادداشتهای روزانهاش مینویسد:
«سرگرم تمیز کردن اتاقی بودم و همانطور که به دور و بر میچرخیدم، به کاناپه نزدیک شدم و یادم رفت که آیا آن را گردگیری کردهام یا نه. از آنجایی که این گونه حرکات از روی عادت و بهطور ناخودآگاه صورت میگیرند، غیرممکن بود واقعیت را به یاد آورم و اگر به راستی آن را گردگیری کرده بودم اما از یادم رفته بود، یا طور دیگری بگویم، اگر آن را به صورت ناخودآگاه انجام داده بودم، مثل این بود که اصلاً این کار از من سرنزده است. اگر شخص دیگری در آن لحظه رفتار مرا آگاهانه مشاهده میکرد، اثبات واقعیت اکنون کار آسانی بود، اما اگر زندگی بسیاری از افراد به همین صورت ناخودآگاه بگذرد و کسی آگاهانه شاهد آن نباشد، مانند این است که چنین افرادی هرگز در جهان حضور نداشتهاند.»
/ قنادان، رضا. معنای معنا: نگاهی دیگر. تهران: مهرویستا، 1391.
(من میخواهم در جهان حضور داشته باشم... حتی میخواهم (بهقول جلال) از پهنا عمر کنم... این تصور زندگیِ ناآگاهانه، تنم را لرزاند... خدایا مباد... مباد... مباد...)