سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

کافی‎ست نگاهی به سطرهایم بیندازی
تا روسفید شوند و
بال در بیاورند.

حتی شاید
روی گنبدت بنشینند و
- کبوترانه -
سلامم را به تو برسانند... .
____________________________________

کانال تلگرام سطرهای سفید:
https://telegram.me/satrhayesefid8

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

خوب می‌دانم؛ یکی از همین روزها دیوانه می‌شوم. دیوانه‌تر از آن‌که چیزهایی که نباید بگویم را، به یاد داشته باشم. سر به همان بیابانی می‌گذارم که خواب ستاره‌هایش را دیده بودم. دیوانه می‌شوم و در کوچه‌راه‌ها لِی‌لِی می‌کنم، گاهی روی دست‌هایم راه می‌روم و دنیا را چواشه* می‌بینم، همان‌طور که گه‌گاه روی تخت دراز می‌کشم و سرم را از انحنایش پایین می‌اندازم و به پنجره نگاه می‌کنم؛ نگاه می‌کنم که ماه از زمین طلوع کرده است و ستاره‌ها کف زمین پخش‌وپلا شده‌اند تا یک مشت بیندازم و یکی‌شان را بگیرم در گوشم، و صدایش را چشم‌بسته بخوانم: جیـــــر... جـــــیر...

یک روز دیوانه می‌شوم و دیگر از مرزهای این دنیای گردالی سردرنمی‌آورم؛ بالای همۀ این سبز و آبی‌ها می‌ایستم و نام تو را در گوش همۀ ستاره‌ها می‌گویم؛ یکی یکی...

 

کله پا

*چواشه: برعکس

۵ نظر ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۳۲
الـ ه ـام 8

چقدر این روزها را دوست دارم

و چقدر دوست دارم این روزها بگذرند...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* اخوان

۹ نظر ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۱
الـ ه ـام 8

شاید تا به حال از من چنین مطلبی را نشنیده باشی ولی حالا از قلمم بخوان . من عقده ندارم که از طول ، عمر درازی بکنم. مثلا شصت یا هفتاد سال درازی عمرم باشد. من میخواهم از پهنا عمر کنم. از عرض . یعنی ده سال دیگر عمر بکنم ولی بیشتر از پنجاه سال یک آدم عادی در آن ببینم و بشنوم و حس کنم خلاصه تجربه کنم.  تو این را تصدیق میکنی که من از سنی که دارم بسیار پیر ترم ... پیر شده ام ، شکسته شده ام ، دلمرده شده ام و موهایم سفید شده است.

/ نامه های سیمین دانشور و جلال آل احمد ، ص 43

 

راهمان

۱۴ نظر ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۶
الـ ه ـام 8