سلطان غزل...
شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ
اگرچه هرگز بنای مناسبت نگاری نداشته ام، اما از آنجا که می دانم اگر اکنون که فرصتش دست داده، این غزل کم نظیر برای حضرت ام البنین را اینجا منتشر نکنم بعدتر هم نخواهم کرد، پس... :
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی
رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو
میان اهل عالم در وفا ضربالمثل کردی
فرستادی به قربانگاه اسماعیلهایت را
همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی
کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند
تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی
خودش را در کنار مادرش حس کرد تسکین شد
خدا را شکر بودی زینب خود را بغل کردی
چه شیری دادهای شیران خود را که شهادت را
درون کامشان شیرینتر از شهد و عسل کردی
رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد
به تیغ اشک خود، اعرابشان را بیمحل کردی
/ محسن رضوانی
۹۵/۱۲/۲۱