سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

کافی‎ست نگاهی به سطرهایم بیندازی
تا روسفید شوند و
بال در بیاورند.

حتی شاید
روی گنبدت بنشینند و
- کبوترانه -
سلامم را به تو برسانند... .
____________________________________

کانال تلگرام سطرهای سفید:
https://telegram.me/satrhayesefid8

بابابرفی - جبار باغچه بان

دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۶:۰۷ ب.ظ

هربار با پدرم بیرون می‌رفتم و می‌خواست برای خودش روزنامه بخرد، یک کتاب قصه هم برای من می‌خرید. برای همین است که هنوز از دکه‌های روزنامه‌فروشی، بوی خاطره می‌شنوم...

 از بین آن‌همه کتاب قصه که غالبشان ترجمه‌شده بودند، بابابرفی برای من از همه عزیزتر بود و هست. در بین کتاب‌هایی که بیشترشان قصه‌های شاه و پری بود و ماجرای سفرهای اسرارآمیز و ماجراجویی‌ها و دانستنی‌های علمی، بابابرفی آن تنها داستانی بود که دست یخ‌زده‌اش را گذاشت روی قلبِ گرمِ کودکی‌ام...  شاید این اولین باری بود که درک می‌کردم در ازای هرچیزی، چیز دیگری از دست می‌رود... اولین باری بود که می‌دیدم بعضی‌ها برای نانِ بعضی دیگر، آب می‌روند... خوب یادم است وقتی می‌خواندمش غمگین می‌شدم و حس می‌کردم باید خیلی جدی چیزی از این قصه یادبگیرم که بابابرفی بیهوده نمرده باشد...

بابابرفی من هنوز و همیشه زنده است...

خیلی روزها دنبال این کتاب گشته بودم، حتی در کتابخانۀ یکی از کانون‌های پرورش فکری پیدایش کرده بودم که نتوانستم در ازای اهدای کتاب دیگری آن را بگیرم. تصور کنید وقتی فهمیدم دوباره در کتاب‌فروشی‌ها پیدایش شده چه حالی شدم و وقتی هدیه گرفتمش چه حال دیگری...

اگر اطرافتان کودک دارید یا خودتان کتاب کودک دوست دارید، حتماً سراغ این کتاب بروید.

 

۹۶/۰۱/۲۱
الـ ه ـام 8

نظرات  (۱)

اتفاقا اون روز بین کتاب هات دیدمش دلم میخواست ورقش بزنم...

چه خوب...خوش به حال دل گرم شده ی کودکی ت....
پاسخ:
در حد ورق زدن بت میدمش ;))

هوم =)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">