سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

کافی‎ست نگاهی به سطرهایم بیندازی
تا روسفید شوند و
بال در بیاورند.

حتی شاید
روی گنبدت بنشینند و
- کبوترانه -
سلامم را به تو برسانند... .
____________________________________

کانال تلگرام سطرهای سفید:
https://telegram.me/satrhayesefid8

زندگی ناآگاهانه >>>> عدم حضور در جهان هستی!

شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۲۷ ب.ظ

تولستوی در یادداشت‌های روزانه‌اش می‌نویسد:

«سرگرم تمیز کردن اتاقی بودم و همان‌طور که به دور و بر می‌چرخیدم، به کاناپه نزدیک شدم و یادم رفت که آیا آن را گردگیری کرده‌ام یا نه. از آن‌جایی که این گونه حرکات از روی عادت و به‌طور ناخودآگاه صورت می‌گیرند، غیرممکن بود واقعیت را به یاد آورم و اگر به راستی آن را گردگیری کرده بودم اما از یادم رفته بود، یا طور دیگری بگویم، اگر آن را به صورت ناخودآگاه انجام داده بودم، مثل این بود که اصلاً این کار از من سرنزده است. اگر شخص دیگری در آن لحظه رفتار مرا آگاهانه مشاهده می‌کرد، اثبات واقعیت اکنون کار آسانی بود، اما اگر زندگی بسیاری از افراد به همین صورت ناخودآگاه بگذرد و کسی آگاهانه شاهد آن نباشد، مانند این است که چنین افرادی هرگز در جهان حضور نداشته‌اند.»

 

 / قنادان، رضا. معنای معنا: نگاهی دیگر. تهران: مهرویستا، 1391.

 

 

 

(من می‌خواهم در جهان حضور داشته باشم... حتی می‌خواهم (به‌قول جلال) از پهنا عمر کنم... این تصور زندگیِ ناآگاهانه، تنم را لرزاند... خدایا مباد... مباد... مباد...)

۹۵/۰۶/۲۰
الـ ه ـام 8

زندگی

نظرات  (۶)

عجب....همین الانم یه کتاب تولستوی کنار دستمه.....
از پهنا عمر کنیم....
راستی
عیدتم مبارکه:)
پاسخ:
جدی؟
سلام برسونید بش ;)

عید شما هم مبارک ماه بانو ^_^
۲۱ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۲۲ نسترن گلزار
ممنون از توضیحات
روشنم کردید
  : )))
پاسخ:
خواهش می کنم :)
۲۱ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۳۳ نسترن گلزار
منظور از ناخودآگاه در اینجا همون عادته ؟
مگه میشه همه ی زندگی یه نفر ناخودآگاه باشه ؟؟همه ی زندگیش؟؟
اگه ناخودآگاه معنی عادت بده میشه گفت که همه ی عادات ناخودآگاه نیستن !!یه سری عادات رو خودآگاه بوجود میاریم وخودآگاه هم انجامشون میدیم...
پاسخ:
سلام :)
به نظرم توی متن های ترجمه نمیشه روی لغات دقیق شد، و بیشتر باید محتوای کلی پیام رو دریافت کرد، یا این که کاملاً به بافت اون زبان اصلی مسلط بود و متن رو زبان اصلی خوند. برای همین هم خیلی روی تفاوتهای عادت و ناخودآگاه دقیق نشیم به نظرم.
به نظرم کلیّت (نه کلِ) زندگی بیشتر آدم ها ناخودآگاهه. ناخودآگاه به دنیا میان، ناخودآگاه میرن مدرسه، ناخودآگاه میرن دانشگاه، ناخودآگاه میرن سرکار، ناخودآگاه ازدواج می کنن، ناخودآگاه بچه دار میشن، ناخودآگاه میمیرن...
شده یه وقتی که توی فکر و خیالید و مثلاً سالاد درست می کنید، همین جور که  از سر عادت گوجه رو قاچ می زنید و خرد می کنید، یکهو دستتون ببره؟! یکهو یه لرزی بهتون میفته و به خودتون میاید. اینجا همون جای زندگیه که آدم از حالت ناخودآگاه خارج میشه... زندگی بیشتر ما مث همون سالاد درست کردنِ از سر عادته. همه چیز رو حفظیم، همه چیز قابل پیش بینیه، همه چیز روال ثابت و منظم خودش رو داره...
اما بعضی اتفاقها  هست که زندگی رو از روال ناخودآگاه و قابل پیش بینیش خارج می کنه... مثل این که آدم اون کاری که قرار بود به دست بیاره رو از دست بده، مثل از دست دادن یه عزیز... اما این اتفاقها تو زندگی همه هستن، پس چرا باز کلیتِ زندگی بیشتر ما ناخودآگاهه؟
چون حتی این اتفاقها تا یه مدت کوتاهی عادات آدم رو سرپوش میذارن و حواس آدم رو جمع می کنن. اونی که عزیزی رو از دست داده، تا ده روز یک ماه بسته به میزان علاقه ش اصلا تا یک سال، هرچیزی رو که مربوط به اون شخص باشه اگر ببینه، منقلب میشه. اما بعد از چندسال، دیگه براش عادی میشه... می تونه لباسای اون آدم رو برداره تا کنه بذاره تو کمد در حالی که داره با موبایل درمورد مهمونی دیشب حرف میزنه و میخنده... برای همین این اتفاقا اثر دائمی نداره. خوشبختانه یا بدبختانه ما بندۀ عاداتمون میشیم.
چیزی که سخت تر به دست میاد، و سخت تر ازدست میره،  نگاه و جهان بینی متفاوته. به نویسنده ها میگن اگر هر روز از یه مسیر دارید میرید سرکار و هر روز همون چیزی رو ببینید که روز قبل دیدید، شما چیزی برای نوشتن برای بقیه آدمها ندارید، چون مثل اونا نگاه می کنید. باید هرروز چیز جدیدی ببینید، حتی یه برگ خشک جدید که به گوشۀ جدول اضافه شده صبح امروز... . مهم اینه که آدم «عادت نکنه»... حتی به این که شب بخوابه و صبح پاشه... و صبح که پا میشه مادرش رو ببینه و حوله ش همون جایی باشه که دیشب بود... آدم باید دائم برای خودش دست اندازهایی درست کنه که عادت نکنه... مث همون بریدن دست... این دست اندازها، تلنگرها، خارق عادت ها، آدم به آدم میتونه فرق کنه...

ببخشید طولانی شد :)
۲۰ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۱۳ آب‌گینه موسوی

یا باید گفت:

 ترکِ عادت موجبِ سعادت است!

 

نظرِ مرضیّه! :))

پاسخ:
بلی :)

:))
برای آگاه شدن از خودم به کمک احتیاج دارم قطعا ، بارها و بارها سعی کردم اما شکست خوردم مثل همین چند ساعت پیش که عهدی که با خدا بسته بودم رو شکستم و این برام یک معنا داره ، من دارم ناخودآگاه زندگی می کنم دست کم در نود درصدش این چنینم 
پاسخ:
همۀ دنیا در جایگاه کمکه...
۲۰ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۴۹ کمی خلوت گزیده!
خب خداروشکر که خدا شاهده!!! :)
پاسخ:
:)))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">