سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

کافی‎ست نگاهی به سطرهایم بیندازی
تا روسفید شوند و
بال در بیاورند.

حتی شاید
روی گنبدت بنشینند و
- کبوترانه -
سلامم را به تو برسانند... .
____________________________________

کانال تلگرام سطرهای سفید:
https://telegram.me/satrhayesefid8

در غبار خوابهای تاریخی

چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۳۶ ب.ظ

نمی‌دانم کدام شهر بودم؛ اما یکی از شهرهای نزدیک تو بود. همین که سوار قطار می‌شدم، نیم‌ساعت بعد حرمت بودم.

حرم فرق داشت؛ شبیه هیچ‌کدام از عکس‌های تاریخی حرمت که دیده‌ام نبود؛ اما قدیمی بود... آن‌قدر کوچک بود که آدم هرکجایش سرک می‌کشید، ضریح را می‌دید...

رنگ‌ها گرم بود و آدم‌ها انگار سال‌ها بود در حرم نشسته بودند و زیارت‌نامه می‌خواندند و دعا می‌کردند و گریه می‌کردند... انگار مال آن‌جا بودند... انگار جزئی از حرم بودند...

هیچ‌وقت این حس کهنۀ نزدیک زیارت را حس نکرده بودم که پریشب در خواب...

 

ذره ام

۹۶/۰۳/۰۳
الـ ه ـام 8

امام رضا جانم

نظرات  (۱)

چه خوب....
زیارت قبول....
پاسخ:
... :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">