سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

فیروزه‌خانه‌ای نذر حضرت هشتم

سطرهای سفید

کافی‎ست نگاهی به سطرهایم بیندازی
تا روسفید شوند و
بال در بیاورند.

حتی شاید
روی گنبدت بنشینند و
- کبوترانه -
سلامم را به تو برسانند... .
____________________________________

کانال تلگرام سطرهای سفید:
https://telegram.me/satrhayesefid8

سطر هفتم رمضان 94

پنجشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۸ ق.ظ

بسم الله

فَفِرُّ‌وا إِلَى اللَّـهِ

پس به سوی خداوند بگریزید.

ذاریات / 50

***

پسرعمویم بچه بود و مثل همۀ پسربچه‌ها، شیطان. زن‌عمویم هم مثل همۀ مادرها شیطنت‌هایش را صبوری می‌کرد، اما گاهی از کوره درمی‌‌رفت و غیظی می‌کرد. پسرعمو هم که از دست مادر دلش می‌شکست، بنای گریه می‌گذاشت. اما نکتۀ عجیب و قشنگش اینجا بود که هربار، بعد از این‌که غیظ می‌شد و دلش می‌شکست و می‌زد زیر گریه، خودش را می‌انداخت در آغوش زن‌عمو و گریه‌اش را آن‌جا اوج می‌داد! مادرش هم بغل و بوسه و آشتی، طوری که دیگر از کردۀ خودش پشیمان می‌شد که چرا بعد از آن‌همه صبوری بچه را غیظ کرده!

///

یک حدیثی بود که می‌گفت محبت خدا به بنده، چندین هزار برابر محبت مادر به فرزندش است. یا حدیث دیگری که می‌گفت خداوند محبت را صد قسمت کرد و یک قسمتش را میان بندگان فرستاد و نود و نه قسمت دیگر را برای خودش نگه داشت. این که خدا ما را دوست داشته باشد، به خوبیِ ما برنمی‌گردد، به خوبی خودش برمی‌گردد. یعنی ما هرقدر هم خودمان را بد بدانیم، حق نداریم فکر کنیم خدا ما را دوست ندارد. چون اصلاً به ما ربطی ندارد این دوست داشتن، به خودش ربط دارد. ما دوست‌داشتنی نباشیم، اون دوست‌دار است. قبولِ این‌که خدا آدم را دوست دارد، به همان اندازه که ساده به نظر می‌رسد سخت است، برای کسانی که خودشان را خوب می‌شناسند؛ مثل من.

اما خوشبختانه، خدا آدم نیست. و اشتباه ماست که خدا را با دیدِ آدمیزادی نگاه می‌کنیم. آدم فرضش می‌کنیم و می‌خواهیم دو دوتا چهارتا کنیم که در هر موقعیتی چه واکنشی نشان خواهد داد. فرض می‌کنیم گناه کرده‌ایم و دیگر دوستمان ندارد، فرض می‌کنیم توبه شکستیم و دیگر قبولمان نمی‌کند، فرض می‌کنیم بدی کردیم و امروز اگر تصادف کردیم انتقام خداست (تصورات کلید اسراری)، یا اصلاً فرض می‌کنیم اگر قهر کنیم نازمان را می‌خرد.

خدا را شکر، خدا، خداست. با منطق‌های بشری ما قابل قیاس نیست و در چرتکۀ ما، کار و بارش قابل حساب و کتاب نیست. یک نفر بی‌دین است و جماعتی از دستش به تنگ آمده‌اند، در خوشی و خرمی زندگی می‌کند، یک نفر دین‌دار و دست‌به‌خیر است و از در و دیوار است که بلا سرش می‌آید.

گمانم آیه‌ای از قرآن بود که می‌گفت بدی‌ها همه از جانب خود ماست، و خوبی‌ها همه از جانب خدا. مادر دلش به رحم می‌آید وقتی می‌بیند فرزندش از غیظی که خودش به او کرده، به خودش پناه می‌برد. خدایی که آن‌همه ( و خیلی همه‌های دیگر که نمی‌دانم وعقلم نمی‌رسد) مهربان است، وقتی می‌بیند بنده‌ای به او پناه آورده، از شری و بلایی و سختی‌ای که دیگران سرش آورده‌اند یا حاصل اعمالِ خود بنده است، فقط فرض کن، فقط فرض کن، فقط فرض کن، این خدا چطور بنده را در آغوشش خواهد گرفت و چطور بوسه‌بارانش خواهد کرد...

ما به اصطلاح آدم‌بزرگ‌ها هم، باید از ماسوی الله به خدا پناه ببریم. از خودمان به خدا پناه ببریم. از اطرافیانمان به خدا پناه ببریم. از میزی که در اداره پشتش نشسته‌ایم به خدا پناه ببریم. از فکر و خیال‌هایمان به خدا پناه ببریم. از ناامیدی‌هایمان به خدا پناه ببریم.

انگار کن عالم و آدم گذاشته‌اند دنبالِ جانت، به سوی خدا فرار کن... فرّوا الی الله...

آن‌طور که بمباران می‌شود و جانت را دو دستی می‌گیری و به سمت پناه‌گاه می‌دوی، آن‌طوری به سمت خدا فرار کن. آن‌طوری که مطمئنی جایت امن است و پذیرایت است... آن‌طوری که مطمئنی آن‌جا اوضاع سبز است، اصلاً سفید است. نور است...

(آدم هرچه بیشتر گریه می‌کند، کمتر حرف می‌زند و بیشتر می‌نویسد... روده درازی را ببخشید... )

 

به سوی تو

۹۴/۰۴/۰۴
الـ ه ـام 8

رمضان

سطرهای سفید

نظرات  (۶)

چه خوبه که ما خدا رو داریم...
پاسخ:
کاش خدام بگه چه خوبه که این بنده رو دارم...
چه خوبه  خوندن این حرف ها. من همیشه دوست دارم این طور حرف ها رو بشنوم و بشنوم و یشنوم. بس که فراموش میکنم
ممنون الهام
پاسخ:
چه خوب
ممنون از تو 
سلام الهام جان.قلمت راخیلی دوست دارم...
این متن،منویادغزل خودم انداخت،ماه رمضان 2سال پیش گفته بودم،یه بیتش این بود:
فراراز تو به سوی تو؟!بگو دیوانه ام آیا؟
که چون طفلی خطاکرده به آغوشت می آویزم..
خدا ان شاالله توفیقات روزافزون به شمابدهد.

پاسخ:
سلام عزیزم
خیلی لطف داری. قدم رنجه کردی اومدی اینجا
چه بیتی! دقیقاً همین مفهومه!
ممنون... به شما هم انشالله.
سلام خوش حال میشم به ما هم سر بزنید موفق باشید
۰۴ تیر ۹۴ ، ۰۲:۰۱ تبارک منصوری
سلام...
واقعا هم نمی فهمم چرا وقتی اتفاق ناگواری برای یکسری از ماها می افته ادعا میکنیم  که خدا این کارو با من کرد که نشونم بده که منو متوجه کنه و از این دست تعابیر ..البته که  خیلی ها با دید مثبت به این قضیه نگاه میکنند اما به قول شما تصور میکنند که بخاطر فلان کاری که انجام دادن ،آن اتفاق یا بلای ناخوشایند نشانه از طرف خدا بود ..البته مودبانه اش میشه نشانه اما شما بخوانید انتقام...
در حالی که میتونه نتیجه کارهای ما باشه..اعمال ما یک برآیندی هم داره که متاسفانه فراموش کرده ایم و اسمش را گذاشتیم واکنش خدا...
پاسخ:
دقیقاً همینه... همونطور که خدا تو قرآن میگه شعله های سوزان جهنم چیزی نیست جز اعمال خود شما، حادثه ها و بلاهای این دنیا هم حاصل اعمال خود مان...
کاش باور میکردیم خدا مهربونه و با ما دشمنی نداره...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">